1 گاهى ریشه غیبت ، عصبانیّت و غضب است . در بعضى کتب آسمانى آمده : اگر هنگام غضب مرا یاد کنى و کظم غیظ کنى ، من نیز هنگام غضب تو را یاد مى کنم و غضب نمى کنم .
2 گاهى همسو شدن با دیگران عامل غیبت است ، او مى بیند که دیگران از شخصى بدگوئى مى کند و چون مى خواهد خودش را همسوى آنان قرار دهد، او نیز غیبت مى کند، غافل از آنکه غضبِ نقد و قطعى خدا را مى خرد، به امید محبوبیّت احتمالى نزد دوستان ! و برترى دادن رضاى مردم بر رضاى خداوند، بزرگ ترین خسارت است .
3 گاهى انگیزه غیبت ، بزرگ نشان دادن خود است ؛ یعنى دیگران را خراب مى کند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. او نیز قهر قطعى الهى را مى خرد به آرزوى محبوب شدن احتمالى نزد مردم که این معامله پر خسارت است .
4 گاهى انگیزه غیبت ، مسخره کردن است ، غافل از آنکه او غیبت شونده را نزد افراد کمى تحقیر مى کند، ولى خداوند در قیامت او را در برابر تمام خلائق تحقیر خواهد کرد.
5 گاهى با اظهار تعجّب غیبت مى کند. مثلاً مى گوید: من تعجّب مى کنم که فلانى با آن همه علم و اطلاعات چرا این گونه شد! در حالى باید تعجّب کند که با این کلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودى مى کشاند!
6 گاهى ریشه غیبت حسادت است .
7 گاهى براى سرگرمى ، از دیگران غیبت مى کند.
8 گاهى براى تبرئه خود از عیبى ، عیب را به گردن دیگران مى اندازد و غیبت مى کند.
9 گاهى از روى دلسوزى غیبت مى کند و مى گوید: من دلم براى فلانى که گرفتار فلان مسئله شده است مى سوزد
البتّه عوامل متعدّد دیگرى نیز سبب غیبت مى شود